جک ولش روش نوینی در نحوه اداره شرکت هاي بزرگ ابداع کرد که امروزه بسیاری از مدیران بزرگ فارغ از اصول فرسوده و سنتی پیشین، به راحتی کنترل امور مرزهای تجاری خود را در دست گرفته و با سرعتی باورنکردنی به سوی پیشرفت و توسعه پیش می روند.
تکنیک های افسانهای مدیریت ولش به گونهای است که هر مدیری را در هر قلمرویی به اوج می رساند. او خود نمونه بارز و موفق تکنیک های ولش است که در سن 44 سالگی کنترل تمامی امور کمپانی بزرگ و نامداری چون جنرال الکتریک آمریکا را در اختیار گرفت و عنوان جوان ترین مدیر یکی از بزرگترین شرکت های ایالات متحده را از آن خود کرد.
داستان از اين قرار است كه وقتي ولش به عنوان یکی از جانشین های مدیر عامل در جنرال الکتریک کار ميكرد، عنوان كرد که هدف اصلیاش قرار گرفتن در پست مدیریت عامل شرکت است بنابراين او را در سال 1977 مسئول اعتبار شرکت و جانشین ارشد مدیرعامل جنرال الکتریک كردند. در سال 1979 به سمت جانشین رئیس هیئت مدیرۀ شرکت دست یافت و سرانجام، در سال 1981 به آرزوی دیرینۀ خود رسید و به سمت مدیریت عامل شرکت جنرال الکتریک منصوب شد.
جالب اينجاست كه وقتي ولش مدیرعامل جنرال الکتریک شد، سازمان گرفتاری ویژهای نداشت و به جراحی نیازی نبود؛ سازمان سوددهی داشت و از رجینالد جونز، مدیرعامل پيشين در هنگام ترک جنرال موتور، تقدیر ویژه ای به عمل آمد اما همه به دنبال سود دهی دوبارۀ شرکت بودند. بنابراين آنچه توجه جک ولش را جلب کرد، نظام سرسخت سلسله مراتب موجود در سازمان بود که دست به تغییر آن زد.
جک ولش دیوانه وار به تعدیل نیروی مدیران پرداخت و بنای محکم کاغذبازی را با سرعت در هم کوبید. وی به حذف همۀ شاخه های فرعی که کارکرد ضعیف داشتند اقدام کرد. تا پیش از آن، همۀ تمرکز سازمان بر این موضوع استوار بود که سودآوری بالایی در هر فصل سال داشته باشد اما جک ولش توجه خود را به شیوه های جدید مدیریت معطوف کرد و هر کسی با فکرهای خلاقانه او را تحت تاثیر قرار می داد. جک ولش در سال 1981، در سخنرانی خود با عنوان «رشد سریع در اقتصاد آهسته»، در ابتدا به موضوع ارزش سهامداران در سازمان اشاره کرد و در مهم ترین بخش آن سخنرانی توجه ویژۀ خود را به “اجرای فردی” آشکار ساخت. او از مدیرانش می خواست که فکرهای خود را پرورش دهند. هر سال به 20 درصد از بهترین مدیران خود پاداش های بسیاری همچون سهام می داد و 10 درصدی را که بیش از همه ناکارآمد بودند، اخراج می کرد! موضوعِ اخراج کارمندان او را در وضعیتی قرار داد که بسیاری، سیلی از انتقادات را به سوی او روانه کردند. جک ولش گفت: “بعضی معتقد بودند که اخراج 10 درصد از کارمندان عملی بسیار خشن و بیرحمانه است. اما این طور نیست و دقیقاً عکس این ماجرا صحیح است. مهربانی دروغین از دیدگاه من بی رحمانه است، چون افراد را در موقعیتی نگاه میدارد که هرگز نیاز به رشد را احساس نمی کند.”
به اين ترتيب بود كه در طول فعالیت 20 ساله او در این سمت، جنرال الکتریک پیشرفت بی سابقه اي در خود مشاهده کرد به طوری که فروش محصولات آن از 12 میلیارد دلار در سال 1981 به 280 میلیارد دلار در سال 2001 افزایش یافت. تعداد بسیاری از کارشناسان موفقیت ولش را مدیون توانایی او در مدیریت و بکارگیری تکنیک های فوقالعاده موثر می دانند. او به سادگی می دانست که چطور افکار و اهدافش را به تک تک افراد از بالاترین رده تا پایینترین رده شرکت انتقال دهد. او اعتقاد داشت که مدیران ارشد شرکت به جای نصب انواع و اقسام اطلاعیه های مختلف در تابلو اعلانات و یا ابلاغ نظراتشان توسط بوروکراسی طولانی و خستهکننده اداری، می بایست از شیوه تکرار استفاده کند.
بکارگیری روش هاي غیرمعمول سبب شد تا کارکنان همگی خود را جزئی از کل بدانند و تماس های روزمره آنها با مدیران ارشد کمپانی، نوعی اعتماد به نفس و وابستگی عاطفی به جنرال الکتریک در آنها پدید آورد و اینگونه شد که در مدت 20 سال این کمپانی چنان رشدی کرد که قوی ترین مدیران دنیا از عهده آن برنمی آمدند.
اگرچه ولش در سال 2001، بازنشسته شد اما توان علمی و مدیریتی او به حدیست که حتی در سن و سال امروز نیز قریب به 500 کمپانی او را به عنوان مشاور و راهنما در کنار خود دارند و از تکنیک های خلاق او سود می جویند.