موضوع حسابداري در شركتها با وجود نرم افزار هاي حسابداري براي فروشگاه ها، نرم افزار هاي حسابداري براي شركت هاي كوچك و نوپا، بسيار ساده شده است اما مسئوليت مدير مالي همچنان سنگين است.
موضوع مدیریت مالی به پول و خلق ارزش در سازمان مربوط می شود. بنابراین در نگاه اول سودآوری می تواند به عنوان یکی از اهدف اصلی شرکت مطرح شود و همچنین ممکن است اهدافی از قبیل بقای شرکت در صنعت، جلوگیری از بروز مشکلات مالی و ورشکستگی، پیشی گرفتن از رقبا، به حداکثر رساندن فروش یا سهم بازار و حداقل کردن هزینه ها هم مطرح شود، اما اینها خیلی زیادند و خواننده را سردرگم خواهند کرد. ضمنا هرکدام ایراداتی هم دارند. مثلا خیلی از آنها (برای مثال مشکلات مالی و ورشکستگی) تعریف و حد و مرز مشخصی ندارند.
رایج ترین هدفی که بین مالی نخوانده ها برای مدیریت مالی یک بنگاه رایج بوده، «افزایش سود یا سودآوری شرکت» است. این هدف البته هدف بسیار خوبی است، اما ایراداتی هم دارد که باید به آن توجه کنیم؛ اول اینکه کلمه سود (و طبعا سودآوری) دارای تعریف واحد و مشخصی نیست یعنی سود اقتصادی، سود حسابداری و کلی مفهوم دیگر وجود دارد که ممکن است با این واژه به ذهن متبادر شود.
دومین ایراد این هدف (افزایش سود یا سودآوری) این است که این واژه ریسک را در نظر نمی گیرد یعنی ممکن است که مدیر (یا مدیر مالی) یک شرکت با انجام کارهای مخاطره آمیز سود شرکت (حالا با هر تعریفی که روی آن توافق کنیم) را بالا ببرد، اما این امر به نفع سهامداران نباشد.
به یک مثال غلوآمیز فکر کنید که در آن مدیری تصمیم می گیرد که به فعالیت های قاچاق روی بیاورد و انتظار سود بسیاری هم داشته باشد، اما آیا واقعا این تصمیم به نفع شرکت و سهامداران است و در جهت اهداف سازمان ارزیابی می شود؟
ایراد دیگر هدف سودآوری این است که مدیران با قرار دادن این هدف دچار پدیده کوتاه مدت نگری می شوند. این یعنی اینکه مدیر چون می داند که از طریق سود شرکت ارزیابی خواهد شد، تلاش خواهد کرد که این سود را در مدت فعالیت و مسئولیت خود نشان دهد و ممکن است اهداف بلند مدت شرکت را فدای این شناسایی سود در کوتاه مدت بکند. ضمنا در این صورت مدیران ترجیح می دهند سراغ پروژه هایی بروند که در کوتاه مدت (یعنی در دوران مدیریت خودشان) به سود برسد و از پروژه های بلند مدت صرف نظر کنند.
یک دلیل دیگر اینکه سود (در مفهوم حسابداری آن) قابل دستکاری است یعنی تغییر روش محاسبه موجودی و… موجب تغییر در عدد سود می شود درحالی که در واقعیت شرکت اتفاق خاصی نیفتاده است.
همه این تغییر روش ها هم غیر قانونی نیستند. یا مثلا مدیر می تواند در پایان سال، دارایی یا موجودی انبار خود را با قیمت ارزان بفروشد و سود هم شناسایی کند، اما آیا این تصمیم خوبی است؟
پس هدف مدیریت مالی چیست؟ در حقیقت به دنبال این سوال هستیم که «از دیدگاه سهامداران یا همان مالکان شرکت، تصمیم صحیحی که مدیر مالی می تواند اتخاذ کند، چیست؟» برای اینکه هدف بی ابهامی برای مدیریت مالی ذکر شود این طور گفته اند که هدف مدیریت مالی «به حداکثر رساندن ثروت سهامداران» است. بنابراین اگر تصمیمات مدیریت به افزایش ثروت سهامداران منجر شود، به هدف خود رسیده است. این هدف از ابهامات مفاهیم دیگر خالی است و ضمنا عملکرد مدیریت را قابل اندازه گیری می کند.
اگر سهام شرکت در بازار سهام باشد و قابلیت معامله داشته باشد، تغییرات ارزش سهام شرکت، شاخص خوبی برای تغییرات ثروت سهامداران است و اگر اینطور نباشد باید ارزش حقوق صاحبان سهام را بررسی کنیم.
توجه کنید که این هدف با هدف افزایش سودآوری مغایرت ندارد زیرا ارزش سهام شرکت در حقیقت به انتظارات سهامداران و بازیگران بازار از سودآوری و درآمدزایی شرکت مربوط می شود.
نکته آخر اینکه ما نمی خواهیم اسیر این تعاریف باشیم و اگر در شرکتی رشد سودآوری بر اثر یک برنامه بلند مدت به دست آمده باشد و حساب سازی نشده باشد و… بسیار هم مطلوب است.
منبع: فرصت امروز