با نگاه به قرن آینده میتوان دریافت رهبران، کسانی خواهند بود که دیگران را قدرتمند و توانمند میکنند. (بیل گیتس)
از ابتدای شروع تجارت و کسبوکارها تفاوت رهبری (Leadership) و مدیریت (Managemet) مشخص بود.
یک فرد کارآفرین کارخانه یا شرکتی را تاسیس میکرد و مدیرانی استخدام کرده تا بتوانند بخشهای مختلف آن را کنترل و سازماندهی کنند. کسبوکارها برای استفاده از حداکثر پتانسیل خود برای موفقیت به مدیرانی مسئولیتپذیر و رهبرانی الهامبخش نیاز دارند.
مردم گاهاً رهبر و مدیر را به جای هم استفاده میکنند، درصورتیکه دارای معانی و مهارتهای متمایزی هستند و تفاوت کلیدی در عملکرد دارند. هر مدیر لزوماً یک رهبر نیست؛ از طرف دیگر یک کارمند عادی با خصوصیات منحصربهفرد رهبری، میتواند یک سازمان را جهتدهی کند.
برای اینکه بتوانید ویژگیهای رهبر و مدیر و اهمیت حضور هر کدام در سازمان را به خوبی درک کنید؛ تا پایان این مقاله همراه ما باشید.
تعریف رهبری
قدرت رهبر یک سازمان برخواسته از مجموعهای از خصوصیات شخصیتی و رفتاری یک فرد است و حاصل دریافت این جایگاه در سلسه مراتب سازمانی نیست. رهبر قدرت خودش را از نفوذ اجتماعی در بین افراد کسب کرده و از آن برای مشارکت اعضا برای دستیابی به اهداف سازمان استفاده میکند.
یک رهبر ابتکار عمل را به دست میگیرد و بیشتر از هر کسی در سازمان برای تحقق اهداف و موفقیت سازمان تلاش میکند؛ همین خصوصیت وی، به طور ناخودآگاه سایر کارکنان سازمان را تشویق به پیروی از وی میکند. رهبران قدرت ارتباط گیری قوی دارند؛ همچنین انگیزهبخش، مثبتگرا، متعهد، مسئولیتپذیر، نوآور، انعطافپذیر و قابل اعتمادند.
رهبران ریسک پذیری بالایی دارند و علاقمند به نوآوری و ایجاد تغییرات سازنده در سازمان هستند. به نقل از استیو جابز – مدیر موفق شرکت اپل- تفاوت بین یک رهبر و دنبالهرو را قدرت نوآوری و خلاقیت مشخص میکند.
تعریف مدیریت
به سازماندهی، برنامهریزی و هدایت و کنترل افراد و استفاده صحیح از منابع برای دستیابی به اهداف سازمان مدیریت میگوییم. انجام یک سری فعالیتهای از پیش طرحریزی شده به منظور رسیدن به اهداف سازمان از مهمترین وظایف یک مدیر است.
مدیران عموماً ریسکگریز و علاقمند به حفظ وضعیت موجود و ثبات سازمانی هستند. برقراری ارتباط مناسب با زیردستان و سایر مدیران و اعضای سازمان یکی از اصلیترین شروط موفقیت یک مدیر است. مدیران توانایی مهارتهای بین فردی، حل مسئله دارند و دارای تفکر استراتژیک و برنامهریزی برای حرکت رو به جلو هستند. مدیران از ظرافت و پیچیدگیهای کسبوکار و مهارتهای مالی آگاهی دارند و بهترین گزینه برای آموزش و راهنمای کارکنان هستند.
آیا یک مدیر میتواند رهبر هم باشد؟
جواب مثبت است، اگر یک مدیر بتواند با اعضای سازمان تعامل موثری برقرار کند و عملکرد خودش را به سطح رهبران نزدیک کند، میتواند رهبر سازمان شود. یک مدیر میتواند با الهامبخشی به کارکنان و راهنمایی و تقویت و تشویق اعضا، بهرهوری سازمان را ارتقا دهد. در مقابل مدیرانی که قدرت اثرگذاری بر افراد سازمان ندارند و همه قدرت خود را از سلسله مراتب سازمانی و قوانین جریمه و پاداش کسب میکنند، نمیتوانند رهبر شوند.
در تکمیل مطالب برای مثال اگر کارکنان، خارج از چارچوب رایج سلسله مراتب برای مشاوره به مدیر مراجعه کنند، درمییابیم که مدیر نقش رهبری گرفته است. یکی دیگر از نشانههای تبدیل مدیر به رهبر، این است که بیشتر از اهداف و چشماندازهای سازمان صحبت میکند و کمتر به سازماندهی میپردازد.
تفاوت رهبری و مدیریت
رهبر سازمان بنیانگذار و موسس سازمان است و بزرگترین مهارت او الهامبخشیدن به افراد و هنر تاثیرگذاری است. در مقابل یک مدیر با توجه به دانش و مهارتهای فنی و تخصصی که دارد، در درون سازمان منصوب میشود.
مهمترین تفاوتها عبارتند از:
ایجاد نفوذ – اعمال قدرت
نوع اعمال قدرت در رهبر با مدیر تفاوت دارد. یک رهبر با نفوذ در بین اعضای سازمان صاحب قدرت میشود و افراد را پیرو و مرید خود میکند. در صورتیکه یک مدیر قدرت خودش را از سلسله مراتب سازمانی میگیرد و اعضای تیم موظف به پیروی میشوند.
خلق فرهنگ سازمانی – تایید مدیر
رهبران فرهنگ سازمانی را ایجاد میکنند و مدیران موظفند کارکنان را به سمت عمل به دستورالعملها هدایت کنند. برای ترغیب کارکنان به پایبندی به فرهنگ سازمانی توافق و همکاری بین رهبر و مدیران ضروری است.
تدوین چشمانداز – اجرای آن
رهبر چشمانداز سازمان را ترسیم میکند، درحالیکه مدیران بازوی اجرایی این چشمانداز در سازمان هستند. رهبر با تدوین و طراحی استراتژی و تصویرسازی آینده، اهداف سازمانی را تعریف میکند. در عوض مدیران این استراتژی را با برنامهریزی و تعریف اقدامات عملیاتی کوچک و قابل اجرا محقق میکنند.
خلق ارزش – محاسبه آن
رهبر برای اعضای سازمان ارزشآفرینی تعریف میکند و یک مدیر موظف است این ارزشآفرینی را محاسبه کند. یک مدیر باید مطمئن شود که عملکرد کارکنان در مقابل هزینههایی که برای سازمان دارد، درنهایت به بهرهوری و سودآوری سازمان منجر شود.
الهامبخشی – هدایت و کنترل مدیریت
الهامبخشی رهبران نقطه قوت و وجه تمایزشان در مقابل مدیران است. رهبران الهامبخش و انگیزهبخش به مردم هستند در مقابل مدیران مسئول هدایت و کنترل افراد در مسیر شغلی سازمان هستند. رهبران پیشرو با انگیزه دادن به افراد و توانمندکردن و تقویت آنان مشارکتشان را در تحقق اهداف و موفقیت سازمان افزایش میدهند.
چرا – چگونه
رهبران نگاه و بینشی عمیق به مسائل دارند، و بیشتر از سوالاتی با کلمات پرسشی چرا استفاده میکنند. از طرف دیگر مدیران اغلب از سوالات چه زمانی و چگونه استفاده میکنند. مدیران با پرسیدن این سوالات سعی دارند از حرکت سازمان و عملکرد افراد مطابق فرایندهای از پیش برنامهریزی شده مطمئن شوند.
اهمیت به افراد – اهمیت به فرایندها
رهبران با کوچینگ اعضا و تمرکز بر افراد، آنها را تقویت با اهداف سازمان هماهنگ و همسو میکنند. درعوض مدیران با تمرکز بر فرآیندها تمام توان سازمان را بر درست انجام شدن کارها و تحقق برنامهها میگذارند.
اختراع و نوآوری – سازماندهی کارها
رهبر نگاه به آینده دارد و در فکر رشد و توسعه با آخرین متدها و دانش روز دنیاست. رهبران نوآور و خلاقند و ایده خلق میکنند و برای سازمان استراتژی آینده ترسیم میکنند. در مقابل مدیران تمایل به حفظ وضعیت فعلی سازمان دارند و به سازماندهی کارها و فرآیندها مشغولند.
اعتماد – کنترل مدیریت
یک رهبر به کارمندان اعتماد دارد و در مورد کارها وارد جزئیات امور نمیشود. در صورتیکه کنترل کارکنان و دریافت گزارش انجام کار در چارچوب سلسه مراتب سازمانی برای مدیران یک اصل اجتنابناپذیر است. مدیران دائما بازدهی کارکنان را رصد کرده تا از قرار گرفتن سازمان در مسیر درست و رسیدن سازمان به اهداف مطئمن شوند.
مهارتهای نرم – مهارتهای فنی
مهارتهای نرم مدیران شامل ارتباط موثر، قدرت تاثیرگذاری و تفکرات استراتژیک است. در صورتیکه مدیران به مهارتهای فنی و تخصصی نظیر مالی، حل مسئله، برنامهریزی، بودجهبندی و تخصیص وظایف گرایش دارند.
نگاه بهآینده – تمرکز بر حال
رهبران نگاه به آینده دارند و بر ترسیم چشم انداز سازمان تمرکز دارند. مدیران بر عملکرد گذشته کارکنان و حل مسائل در شرایط حال متمرکزند. مهمترین هدف رهبر استفاده از فرصتهای آینده است ولی مدیران اجرای فرآیندها و رسیدن به اهداف سازمانی را در اولویت قرار میدهند.
کجا مدیر باشیم کجا رهبر؟!
شرکت هم به مدیر و هم به رهبر نیاز دارد. فقدان مدیر باعث بینظمی و عدم دستیابی به اهداف و نبود رهبر منجر به بیانگیزگی اعضا و رکود سازمان میشود. کسبوکارها در شرایط مختلف به رهبر و مدیر برای اداره امور و رسیدن به موفقیت نیاز دارند. برای رشد سازمان و جلوگیری از بحران نیاز است هر دو نقش بهدرستی و سرجای خودش در رویکردهای سازمان درک و اجرا شود.
پرواضح است که در مواردی که سازمان در شرایط زیر است بهترین رویه رویکرد مدیریتی است:
- برای کنترل دقیق فرایندها و رویهها
- انجام پروژههای مهم و حساس
- در بحرانها و شرایط اضطراری
- انجام یک مسئولیت یا یک پروژه با مهلت زمانی محدود
- آموزش نحوه انجام کار به اعضای تازه وارد تیم
- تقسیم وظایف و واگذاری مسئولیتهای مهم سازمانی
در زمان ثبات و پیشرفت رهبر باشیم!
اینکه در چه زمانی از ظرفیت رهبری در سازمان استفاده کنید، به توانمندی اعضا و نحوه فعالیت سازمان بستگی دارد.
برای معرفی یک فناوری یا فرآیند جدید و یک رویکرد نوآورانه در سازمان از منش رهبری استفاده کنید. در مدت جلسات تیمی و معرفی چشم انداز سازمان به مانند یک رهبر رفتار کنید. زمانی که کارمندان متعهدند و به وظایفشان درست عمل میکنند و به تواناییهای خودشان باور و اعتماد دارند.
در مواقعی که میتوانید به کارکنان خود اعتماد کنید، آزادی عمل دهید و آنها بدون نظارت، وظایفشان را به نحو احسن انجام دهند. همچنین مواقعی که با بحث و گفتگو با تیم کاری خود میتوانید به ایدههای خلاقانه برای سازمان دست یابید، رهبر شوید.
کلام آخر
در این مقاله به تفاوتهای اصلی مدیر و رهبر پرداختیم، دو نقشی که علیرغم اینکه دو روی یک سکه هستند، در مفهوم متفاوتند و نمیتوان آنها را یکی دانست. هر دو نقش مدیر و رهبر برای پیشرفت سازمان ضروری است. سازمانها برای تحقق اهداف و دستیابی به مأموریت و چشمانداز خود به رهبران و مدیران باکفایت نیاز دارند. درک تفاوتهای این دو سبب میشود که بتوانید متناسب با شرایط سازمان خود، در هر زمان رویکرد مناسب را انتخاب کنید.
شما میتوانید هر دوی این مهارتها را در هر مرحلهای از حرفه شغلی خود بیاموزید. هر مدیر یا فردی میتواند مهارتهای رهبری و مدیریت را در خود پرورش دهد و با تقویت هوش هیجانی به رهبری پیشرو در صنعت خود تبدیل شود.
پیروز و موفق باشید.