هنگامی که ميشل بلوم برگ جایگاه مدیریتش در یک امپراطوری بزرگ تجاری را رها کرد تا شهردار نیویورک شود.
این سوال در ذهن همگان ایجاد شد که آیا او یک دیوانه قدرت است و یا یک قدرت طلب دیوانه؟ البته هنوز هم پاسخ این سوال مشخص نشده است.
در ایالات متحده آمریکا هر کسی که به تلویزیون، رادیو و یا اینترنت دسترسی داشته باشد به خوبی با نام بلوم برگ و کمپانی مشهورش که همواره خدمات اقتصادی و اطلاعاتی مفید ارائه می کند، آشناست. کمپانی ای که در سال 1981 بنیانگذاری شد در عرض یک دهه تمامی پله های ترقی را طی کرده است. اما بلوم برگ زمانی به شهرت کامل رسید که توانست در رقابت برای کسب کرسی شهرداری نیویورک، مرد سال 2001 را از بیش رو بردارد و خود به این مقام نائل شود. با این پیروزی بود که شبکه سی.ان.ان هفته ها برنامه های ویژه خودش را به او اختصاص داد و از او چهره ای سرشناس در سیاست همچون تجارت ساخت.
میشل روبنس بلوم برگ در 14 فوریه 1942 در مدفرید به دنیا آمد. خانواده بلوم برگ از طبقه متوسط جامعه بودند و پدرش به عنوان کتاب دار یک شرکت لبنی مشغول به کار بود. هوش سرشار میشل سبب شده بود تا درتمامی دروس مدرسه نمرات بسیار عالی کسب کند و به همین دلیل پس از دوران مدرسه به راحتی توانست وارد دانشگاه جان هاپکینز شده و پس از اتمام دوران با مدرک مهندسی فارغ التحصیل شود. علاقه فراوان او به تحصیل، شور و شوق خاصی برای ادامه راه در او پدید آورده بود و از همین رو برای کسب مدرک MBA وارد دانشگاه هاروارد شد.
در سال 1966 میشل با استفاده از هوش تجاری و توان علمی اش وارد بورس وال استریت برای کمپانی برادران سالامون شد. شش سال بعد یعنی در سال 1972، بلوم برگ شغل جدیدی پیدا کرد؛ مسئولیت فروش سهام و سیستم های اطلاعاتی شرکت. اما در سال 1981 زمانی که همه چیز به خوبی پیش رفته بود، کمپانی فروخته شد و بلوم برگ نیز مجبور به ترک مسئولیت و فروش سهامش شد. اگرچه این رویداد خاطره ای تلخ در ذهن او باقی گذاشت اما به دست آوردن مبلغ 10 میلیون دلار از فروش سهامش در بورس مطلبی نبود که نتواند تلخی ترک وال استریت را از کام او بزداید.
در طول دوران مسئولیتش در وال استریت همیشه درصدد بود تا با ترکیب تکنولوژی روز و اطلاعات موجود، سیستمی طراحی کند تا دسترسی به اطلاعات اقتصادی و بررسی روند صعودی و نزولی سهام شرکت های مختلف را آسان تر و قابل اطمینان تر كند. به عقیده او این بزرگ ترین نیاز زمان وال استریت محسوب می شد که هیچ کس توانایی برطرف کردن آن را نداشت. از همین رو تصمیم گرفت تا دست به کار شود. تمام اندوخته های علمی و تجربیات شغلی گذشته اش را کنار هم گذاشت تا شاید بتواند از معجون حاصله معجزه ای پدید آورد.
با سرمایه ای که از فروش سهام به دست آورده بود و حمایت مریل لینچ توانست یک سیستم اطلاعاتی کامپیوتری طراحی کند که با بررسی نحوه مدیریت و اطلاعات امنیتی، راه دشوار سرمایه گذاری بی خطر در بورس را هموار می ساخت. البته در آن زمان کمتر کسی به ارزش این سیستم پی برد، اما تولید آن شروع انقلابی در این مسیر را نوید می داد.
تنها با گذشت دو دهه از شکل گیری بلوم برگ بیش از 8000 نفر در قریب به 100 دفتر این شرکت در سراسر دنیا مشغول به کار شدند که درآمد سالانه بیش از 5/2 میلیارد دلار را دربر داشت و گفته می شود که سرمایه خود او در این مدت به بیش از 4 میلیارد دلار افزایش پیدا کرده بود.
نکته جالبی که در رابطه با زندگی اشرافی بلوم برگ می توان گفت که متاسفانه در مورد دیگر میلیاردرهای دنیا کمتر دیده می شود. اقدامات خیرخواهانه و بشر دوستانه او است. او که از خانواده ای متوسط به این درجه رسیده بود هرگز نمی توانست سختی های طبقه پایین جامعه را فراموش كند، او همچنین همواره خود را مدیون دانشی می داند که در مدرسه و دانشگاه فرا گرفته و از این رو در کمک هایش نگاه ویژه ای به این دو محل دارد. توجه ویژه او به وضعیت نابسامان شهر نیویورک حتی پیش از رسیدن به سمت شهرداری این شهر نیز وجود داشت. او مقادیر ویژه ای از سرمایه اش را خرج کمک به آوارگان و بی سرپناهان و همچنین قربانیان حوادث خشونت آمیز شهری می كرد. علاوه بر این حضور گسترده او در میان هیات امنای موسسات مختلف همانند مرکز هنرهای نمایشی لینکلن موزه هنر متروپلیتن و نیز دانشگاه جانز هاپکینز و بسیاری موسسه آموزشی و هنری دیگر نشان از کمک های شایان او به این مراکز دارد. دیگر اینکه در پی فعالیت های خیرخواهانه او در دانشگاه جانز هاپکینز روسای این دانشگاه نام دانشکده پزشکی این دانشگاه را به مدرسه سلامت جانز هاپکینز تغییر دادند.
زمانی هم که او در پست شهردار شهر قرار گرفت اقدامات وسیعی را براي بهبود اوضاع اجتماعی، اقتصادی نیویورک پس از واقعه یازده سپتامبر آغاز كرد و از قدرت خارق العاده اش در تجارت و فن آوری برای سامان دهی به شرایط نامناسب بهره جست.